تاریخ نشان داده سازمان ها و مجموعه های بزرگ همواره در معرض تغییر و تحول هستند، اما ظرفیت سازمان ها در پذیرفتن این تغییرات نقش مهمی در آینده و سرنوشت این سازمان ها دارد.
فارغ از اینکه تغییر نیاز است یا خیر، ولی به همراه خود تبعاتی را بر سازمان ها تحمیل می کند که هم می تواند مثبت باشد و هم منفی. اینکه دامنه این تبعات از کدام جنبه عملی شود بسته به ظرفیت پذیری سازمان ها دارد.
سه عامل اصلی در چگونگی اجرای تغییرات عمده سازمانی عبارتند از :
1- مقاومت در برابر تغییرات
از خصایص ویژگی های ذاتی که با تغییر متضاد است عادت کردن به وضعیت موجود است که حتی با عواملی که وضعیت عادت شده را به هم بزنند برخورد می کنند . البته این ویژگی ذاتی هستند و در افراد متقاوت یکسان نیستند.
2- کنترل سازمانی
تغییرات سازمانی ، نظام موجود ، کنترل سازمانی را دگرگون می سازد ، و نحوه توزیع قدرت را متحول می سازد و در مرحله گذار ، نظارت بر عملکرد و انجام اصلاحات را دشوار خواهد ساخت .
3- منابع قدرت
از یک نگاه ، هر سازمان ، مثل یک نظام سیاسی متشکل از افراد ، گروه ها و ائتلاف های مختلف است که قدرت مدار هستند و یا برای دستیابی به آن تلاش می کنند . از این رو هر تغییراتی که توزیع قدرت را بر هم زند، فعالیت های سیاسی درون سازمانی را بر می انگیزد.
تغییرات در سازمان ها به ویژه مجموعه هایی که مردم را حول محور خود قرار داده اند می بایست با نکته بینی و ظرافت خاصی همراه باشد، چراکه هر تغییر مدیریتی می تواند در سرنوشت این دسته از افراد جامعه اثرگذار باشد.در این میان هستند افرادی که در همهمه تغییرو تحولات به دنبال تامین منافع خود هستند و سرنوشت تغییرات را به سمتی می برند که در آن منفعت آنان به خوبی تامین شده است.
با این شرایط نکات زیر برای اجرای تغییرات همواره باید مد نظر باشد تا سازمان ها در پیچ و خم تغییرات با کمترین آسیب به راه خود ادامه دهند:
1- اولین قدم برای تحول ، داشتن هدف است . تغییرات می بایست هدفمند باشد تا اثرگذاری لازم را به همراه داشته باشند.
2- تحول از طریق تدوین و ابلاغ آیین نامه ، بخشنامه و دستورالعمل اتفاق نمی افتد :تغییر و تحول تجویزی نیست و با ابلاغ دستورالعمل و تصویب و ارسال آیین نامه های اجرایی محقق نمی گردد.
3-تحول اتفاقی و شانسی نیست بلکه به تلاش ، اندیشه ، برنامه ریزی و مدیریت مدبّرانه بستگی دارد .
4- نیروی انسانی را کانون موفقیت برنامه های تحول قرار دهید .هدف و عامل تحول، انسان ها هستند برای همین منظورانسان ها در قالب محوریت تحول قرار می گیرند.
در خاتمه باید یادآور شد لزوم تغییرات به تنهایی نمی تواند یک پدیده مثبت باشد، اما در صورتی که با برنامه باشد و همراهی مجموعه را به همراه داشته باشد می تواند سرآغاز تحولات مثبت باشد.
فراموش نکنیم این تغییرات می بایست به افزایش همدلی و همبستگی سازمانی منتج شده و قوت و قدرت بیشتر سازمان را در مواجهه با مشکلات به همراه داشته باشد نه آنکه این قطار در حال حرکت را از حرکت باز دارد!
چه خوش بیتی است این تک بیت زیبای مولوی:
ما برای وصل کردن آمدیم
نی برای فصل کردن آمدیم